شعر جنگ - صفحه 9
۲۴/مرداد/۱۴۰۴
۰۱:۰۵
فا
فارسی
English
العربیة
خانه
اخبار
عکس
فیلم
اسناد
کتاب
مجلات شاهد
ویژه نامه
پژوهش
استانها
موزه شهدا
جستجوی شهدا
«شهدای غریب»
تفال به وصایای شهدا
آخرین اخبار:
خبرنگاران شهید در قاب موزه شهدا نمایان شدند
دیدار رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران با خانواده سپهبد شهید سردار غلامعلی رشید
پیام تسلیت معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران در پی درگذشت استاد محمود فرشچیان
مادر دو شهید مدافع حرم: حضرت زینب(س) سرچشمه صبر است
«شهدای مدافع حرم» در صف مقدم دفاع از ایران
شعر جنگ
هنوز چشم به راهت نشسته مادر تو
قطار بهشت
قطار کلماتم/ از ریل این خط هاي موازي/ به سمت تو می آیند
«باران تر» تقدیم به دو برادر شهید حمیدرضا و رضا شاهنده
«باران تر» سروده فرشته رستمی به دو برادر شهید حمیدرضا و رضا شاهنده تقدیم شده است.
با روشن ترین نگاه تو آفتاب سایه اي بیش نیست
زیباترین نگاه تو را قاب کرده ام/ و بر بلندترین دیوار به تماشا گذاشته ام/ سنگرنشین شب هاي بی ستاره و ماه
شور محرم
رفتی مگر بهشت مجسم بیاوري!/ بر زخم هاي حادثه مرهم بیاوري/ تا چند سال من بنشینم به انتظار / تا چند در بهار محرم بیاوري!
سفر کردي اما قرار این نبود /که هرگز دگر بر نگردي پدر!
به من خیره بودي به سردي پدر!/ در آن صبح لبریز زردي پدر!/ سفر کردي اما قرار این نبود/ که هرگز دگر بر نگردي پدر!
ناگهان کوچه هاي شهرم باز /بوي نام شهید می گیرند
هیچ کس مثل تو این گونه به پایان نرسید!
بعد از آن روز سیاهی که خیابان نرسید/ هیچ کس مثل تو این گونه به پایان نرسید/ آه! اي سرخ تر از هر چه رگم می گوید
کاش اي کاش که می شد که بگویم که پدر / چه کسی باز به داد دل مادر برسد
کاشکی این شب، شب مانده به آخر برسد/ تا سحر باز همان پر زده از در برسد/ آن قدر منتظرم خیره به در تا کلمات/ از تن زخمی تو بر تن دفتر برسد
سنگ ها و دست ها
شریف!/ وقتی سنگ ها دستهات را پیدا نکردند/ بلند شو!/ تکه تکه هاي تنم را بردار/ پرتاب کن/ ذره ذره هاي گم شده ام را
قدس
شهاب سنگ ها/ پرتاب سنگ اند/ به سوي ستاره هاي شکسته صهیون/ ستاره نیستند!
اسمت را براي اولین بار در «الجزیره» شنیدم وقتی که براي آخرین بار شهادت خواستی
اسمت را براي اولین بار /در «الجزیره» شنیدم/ وقتی که براي آخرین بار شهادت خواستی/ روز بعد تیتر تمام روزنامه هاي عرب بودي
شهر از رد پاي تو گلگون برادر
باز هم چشم هاي تو را خون... برادر!/ دست هاي تو در دست زیتون برادر!/ خانه ات را به روي تو آوار کردند/فوج خفاش هاي شبیخون برادر!
به سنگر بخوان شعر خون با تفنگ
بزن ساز آتش به گاه نبرد / که رقاص خون برنشیند به گرد/ به مردی فکن ناله درجان شب /به جانش بزن شعله سوز و تب
مرد عاشق سنگر! تو را خداحافظ
نگاه خیس غزل ها به سنگر افتاده است/ سکوت آینه، حتی به گریه افتاده است / هوای سرخ شلمچه ببین چه طوفانی است
پدر از خون تو نمی گذرم
سال ها پیش کودکی بودم / سخت درگیر کودکی هایم / پدرم اتفاق سبزی بود/ در نهان خانه تماشایم
وقت آن است که سجاده ز خون تر بشود
عشق تا سمت پریشانی شب می آید/ کسی انگار به مهمانی شب می آید / در رگ حادثه دیری ست که خون آشفته ست
غرق تاول خردل شده دستانشان
این شقایق ها که از مین مشوش سر زدند/ ریشه در آب حیات خضر پیغمبر زدند / در هیاهویی که آتش شعله می زد هرطرف
دوازده روایت جنگ
دوازدهم/ آبان/ هزار و سیصد و شصت وپنج / معلم ادبیات / دفتر حضور غیاب / و سه نفرآخر کلاس
یک لنگه از پاهایتان در دشت جا مانده
از آخرین پوتین فقط یک رد پا مانده / یک تانک در ابهام مشتی رمل جا مانده / از حاجی و میدان مین و سنگر و ترکش
<
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
>
تازهها
سلامی که از تهران به کربلا رسید!/ ویدیو
خبرنگار کُشی در روز روشن؛ ۲۳۸ شهید گواه جنایت بزرگ قرن بیست و یکم + نقاشی ماندگار از انس شریف
طراحی و تولید: ایران سامانه