نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره شهدا
آنها چند نيروي مسلح با چند کاليبر 50 با ما فرستادن تا سنندج ساعت 6 بود که به سنندج رسيديم و آن غروب يکي آمد و اسم ما را نوشت و ما را به آسايشگاه برد ما آنشب آنجا بوديم کارون بعد هم بعد از ظهر رفتيم شهر و چند ساعتي توي آن شهر قدم زديم و آنها بما گفتند چيزي توي شهر نخوريد ممکن است شما را سمي بکنند و بعد ساعت 5 به پادگان اعزام نيرو توحيد برگشتيم و آن شب ما هم در آن پادگان بوديم صبح بعد بما اسلحه دادن و به ما گفتن خودتان را آماده کنيد که تا يک ساعت ديگر شما را مي بريم جلو .
کد خبر: ۴۳۹۶۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۱۱

همرزم شهید نقل می‌کند: او قبل از انقلاب، غیرمذهبی بود اما وقتی امام دستور ترک پادگان‌ها را داد، او هم از پادگان فرار کرده بود و می‌گفت: «به ما نمی‌آید، که آدم بشویم؟»
کد خبر: ۴۳۹۱۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۰۴

خاطره اى از شهيد جعفر سوهانيان به نقل از خانم درخشنده شريعتى (مادر شهيد) كه برگرفته شده از كتاب به مساحت آسمان مى باشد و براى نخستين بار توسط نويد شاهد منتشر می شود.
کد خبر: ۴۳۸۹۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۰۳

انتشار همزمان با سالروز شهادت
هاشم بندار در تاریخ ۱۳۶۶/۰۶/۱۹ كه در منطقه‏ ى عملیّاتى بر اثر اصابت تركش مجروح شد، در تاریخ۱۳۶۶/۰۶/۲۱ در بیمارستان شهید كامیاب بسترى گردید. سرانجام در تاریخ۱۳۶۶/۰۷/۰۱ به درجه رفیع شهادت نایل گشت.
کد خبر: ۴۳۸۸۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۰۲

خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «2»
شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «به تازگی مطلبی خواندم كه به اين شرح است: دفترچه يادداشت يك شهيد شانزده ساله كه در جريان تفحص پيكر شهدا پيدا شد...» متن خاطره دوم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۳۸۷۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۰۱

عمليات تابستان يا طريق القدس در منطقه سوسنگرد انجام گرفت و دست در موقعيتي بود که نيروهاي نظامي اهم از بسيج سپاه و ارتش نظم پيدا نکرده بود. به همين دليل هم جنگهاي آن موقع را جنگ نامنظم مي ناميدند در عمليات طريق القدس در بستان 4 گردان از بسيج شرکت داشت . که اين گردان چون نيروهاي زيادي داشتند جمعاً مي شدند 2 تيپ بنام هاي تيپ عاشورا و تيپ کربلا .
کد خبر: ۴۳۸۵۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۳۰

خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «1»
شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «آخرين جلسه ی اين دوره هم سپری شد. آنچنان زود گذشت كه باور نمی‌كنيم دبيرستان ما به پايان رسيد و كم كم داريم...» متن خاطره اول این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۳۷۹۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۲۲

شهادت 18 شهریور؛
امروز مصادف با 15 ماه مبارک رمضان زير چادري که اينجا داشتيم نشسته ايم و اوقات خوشی داريم و چادرمان در جاي خيلي خوبي است و داخل چمن هاي جالب قرار دارد و گوسفندان هم در جلو و اطراف چادرمان خوابيده اند در حال استراحت مي باشند.
کد خبر: ۴۳۷۶۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۱۸

امیر مختار فرمانده گردان بود. زمانی که به او خبر دادند جسم پاک 15 تا از بچه های عملیات فتح المبین زیر آتش عراقی ها مانده، رفت و همه ی آنها را به عقب برگرداند...
کد خبر: ۴۳۷۴۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۱۷

معلم ورزش برای چندمین بار به کفش من گیر داده بود، می گفت:"تا کفش ورزشی نپوشی دیگر تو زمین ورزش راهت نمی دهم." به خانه که رسیدم، بُغ کرده و ساکت گوشه ای نشستم. آن زمان ها وضع مالی ما آنقدر مناسب نبود که بابا برای همه بچه ها کفش و لباس ورزشی بخرد.
کد خبر: ۴۳۵۷۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۲۷

یادواره شهدای منطقه شمال غرب کشور در یادمان شهدای تمرچین برگزار شد.
کد خبر: ۴۳۵۰۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۱۷

گفت وگوی اختصاصی در آستانه سی و یکمین سالگرد شهادت منتشر می شود؛
این اواخر خیلی دلم برایش تنگ شده بود. عید هم به خانه نیامده بود. ماه رمضان بود هر روز دعا می کردم زودتر بیاید. وسط های ماه رمضان بود که آمد و این آخرین باری بود که پیش ما بود . او دیگه مثل قبل نبود شور و شوق جبهه در او خیلی زیاد شده بود آدم ماندن اینجا نبود. چهره اش نور خاصی داشت. شکل آسمانی ها بود. از جنوب که آمد ریش بلندی داشت و کمی هم زیر افتاب پوستش تیره شده بود. چند روز ماند بعد به سردشت رفت. در انجا بود که شهید شد.
کد خبر: ۴۳۳۳۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۹

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین شامانی
همین که میگذاشتمش زمین از گریه غش می کرد . هرجا هم دکتر بردیمش نفهمیدن که مشکلش چی هست . یه دعا نویس گفت ، تا هشت ساله نشه خوب نمیشه . خدا شاهده بچه ی به اون بزرگی رو موقع نماز خواندن به کولم میبستم و پاهاش از کنارم آویزان بود . اگر روی زمین می گذاشتمش غش می کرد . هشت ساله که شد ، کم کم بهتر شد . شیر هم نمی خورد وبا قاشق بهش شیر می دادم .
کد خبر: ۴۳۱۳۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۴

شهید احمد فیروز بخت
همیشه کتابها را صحیح و سالم بر می‌گرداند و می‌گفت: «هر چه بیشتر از این کتابها می خونم بیشتر مشتاق میشم».
کد خبر: ۴۳۱۳۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۴

شهید احمد فیروز بخت
همیشه کتابها را صحیح و سالم بر می‌گرداند و می‌گفت: «هر چه بیشتر از این کتابها می خونم بیشتر مشتاق میشم».
کد خبر: ۴۳۱۲۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۳

شهید قدرت الله فرزانه پور
می‌دانستم که هر وقت می‌رود بیرون یا در مسجد است و یا حسینیه. سیزده چهارده سالش بود. می‌رفت آجر جا به جا می‌کرد و کمک می‌کرد.
کد خبر: ۴۳۱۰۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۲

شهادت 25 خرداد؛
ایام ماه مبارک رمضان سال 1404 تمامی نیروهای رزمنده به جبهه ها عزیمت نمودند و مبلغین تمامی سعی و کوشش خود را در رابطه با جنگ و حمله نهائی رزمندگان تبلیغ می کردند . بنده و عده ایی از برادران تصمیم گرفتیم که به جبهه اعزام بشویم موقعیت حمله از نظر بسیاری از رادیو های بیگانه نزدیک بود .
کد خبر: ۴۳۰۶۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۶

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین ترنجی
وقتی اومدیم تو این خونه خواب دیدم میگه مامان من درها رو باز کردم . اومدم کمک تون کنم . تو خواب فکر میکنم داره با ما زندگی میکنه . بچه ی خوب ومودب وآقایی بود . خیلی به ما محبت می کرد .
کد خبر: ۴۳۰۳۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

شهید عباسعلی فدوی
به نماز اوّل وقت و رفتن به مسجد سفارش کرد. به شوخی یا جدی گفت: «شاید دیگه همدیگه رو نبینیم. من رو حلال کنین
کد خبر: ۴۳۰۳۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین بابایی
من هم که اطلاع نداشتم ووقتی شنیدم ، همون جا نشستم روی زمین وبیهوش شدم . خانم ها گفته بود . این مادر شهید حسین هست . چرا زودتر بهشون خبر ندادن ، الان اگر سکته میکرد چی ؟ هنوز نماز عشاء رو نخونده بودیم که خبر دادند ومن وآوردن خونه . به خواهر وبرادرهاش که تو خونه بودند گفتم وهمه شروع کردند به گریه کردن . برادرشهید تو ورامین خیاط بود وهمراه عموش اومد . پدرش هم نیمه شب اومد خونه .
کد خبر: ۴۳۰۲۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱