خاطره - صفحه 53

آخرین اخبار:
خاطره

خاطره ‌ای از معلم شهید سید علیرضا ترابی/ طعم شهادت

محمدعلي باقري همرزم شهيد ترابی درباره وی می‌گوید: شهيد ترابي فردي با ايمان و باتقوي، مخلص، بي‌ريا و باهوش بود و در عمليات‌هاي كربلاي 4 و 5 شركت داشت.

خاطره ‌ای از معلم شهید علیمردان موحد/ سجده عاشقانه

علايي هم رزم شهید علیمردان موحد از دوست و یار خود در جبهه‌ روایتی را نقل می‌کند.

خاطره ‌ای از معلم شهید مجتبی رهبری/ تذکرهای بی اثر

مرتضي رستمي از شاگردان شهيد رهبري می‌گوید: از خصوصيات اخلاقي شهيد تواضع، فروتني و شخصيت با وقارش بود. آرام درِ كلاسِ درس را مي‌كوبيد و وارد كلاس مي‌شد.

خاطره ‌ای از معلم شهید مجتبي شهبازي گروسي/ درس اطاعت

مادر شهيد مجتبی شهبازی گروسی از فرزند خود چنین می‌گوید: مجتبي مقيد به انجام فرايض ديني بود. حتي يك بار هم نشد كه بعد از رسيدن به سن بلوغ شرعي نماز يا روزه‌اش را ترك كند.
قسمت نخست خاطرات شهید «حسن عربی»

بی‌قراری‌های مادر

برادر شهید «حسن عربی» نقل می‌کند: «همه خوشحال بودند، مادر اما بی‌قرار بود. نه پای تلویزیون بند می‌شد و نه توی کوچه و خیابان. چهره گرفته مادر، جشن را از یادم می‌برد. بی‌تابی مادر به‌جا بود. برای رزمنده ما برگشتی توی کار نبود. خیلی نکشید که پیکرش را برایمان آوردند.»

خاطره ‌ای از معلم شهيد خليل عزت شوكتي/ جای خالی

سيدجواد موسوي هم كلاسي شهيد خليل عزت شوكتي می‌گوید: او در اكثر عزاداري‌هاي امام حسين(ع) در حسينيه اعظم شركت مي کرد و به گفتن « رباعي» با دسته عزاداري علاقه خاصي داشت.

خاطره ‌ای از معلم شهید جواد گلشني منفرد/ ملاك حقيقت است نه افراد

بهنام معيني هم كلاسي و دوست شهيد شهید جواد گلشني منفرد می‌گوید: خلوص و صفاي او و تقيدش به مسائل شرعي نمي گذاشت كه او فرجامي نيك نداشته باشد.

خاطره ‌ای از معلم شهید ابوالفضل پاکداد/ پدرش باور نمی‌کرد

مصطفي بهراميون از دوستان صميمي شهيد ابوالفضل پاکداد می‌گوید: شهيد پاكداد در زندان بر روي عقايد زندانيان سياسي كار مي كرد تا بلكه پس از اصلاح بتواند آن ها را به جبهه ببرد و عاقبت به خيرشان كند.

خاطره ‌ای از معلم شهید ابراهیم اصغری/ شهادت

عباس راشاد یکی از همرزمان شهید ابراهیم اصغری می‌گوید: آشنايي اوليه با شهيد ابراهيم اصغري در عرصه‌ ورزش بود. من عضو تيم بسكتبال و ابراهيم عضو تيم هندبال بود.
شهید عمید(حمید) عبدوس

دست شکسته و وضو جبیره ای / خاطراتی از شهید عمید(حمید) عبدوس

می گفتم:«مادرجان! تو هنوز به تکلیف نرسیدی، اگر نماز نخونی مؤاخذه نمی‌شی».
شهید مهدی (حیدر) عبدوس

لب های تشنه و عنایات خدا / خاطراتی از شهید مهدی (حیدر) عبدوس

چاره ای نداشتیم. میان چند تخته سنگ مخفی شدیم. لب هایمان از شدّت گرما خشک شده و قمقمه هایمان خالی بود. تنها دل خوشی مان لباس سربازان عراقی بوده به تن داشتیم. شاید وقت خطر نجات مان می داد و شناسایی نمی شدیم.

امشب شهید می‌شوم

برادر شهید «مجید عبدوس» نقل می‌کند: «شب عملیات متوجه شدم یکی از بچه‌ها حال خیلی عجیبی داره. نماز می‌خونه و گریه می‌کنه. نزدیک رفتم. مجید بود کمی کنارش ایستادم. لذت می‌بردم. نمازش که تموم شد، بلند شد و من رو توی بغلش گرفت و گفت: امشب شهید می‌شم.»

فرمانده كجاست؟

نويد شاهد مازندران، خاطره اى از شهيد سيد مصطفى گلگون فرمانده تيپ 4 لشگر 25 كربلا در فاو، به نقل از آزاده سيد باقر عبداللهى(همرزم شهيد) در شب عمليات

خاطره شهید غلامرضا رفیعی/ آش پشت پا

شهید غلامرضا رفیعی 3 دی 1337 در روستای پاپایی زنجان متولد شد.
معرفی شهدای هرمزگان

فرزنده هنر زنده کند نام پدر / زندگینامه و خاطره شهید عباس دهقانی نخلی

دوم اردیبهشت ماه سالروز تولد سرباز سرافراز شهید عباس دهقانی نخلی می باشد که به همین مناسبت نگاهی به زندگی نامه و خاطره ای از شهید به روایت پدرش داریم
شهید سعید عباسی

اهمیت به نماز در سیره شهید سعید عباسی

اگر می اومدم باید شما رو از خواب بیدار می کردم. همون جا توی مسجد خوابیدم. نماز صبح رو به جماعت خوندم و اومدم
شهید یدالله طحانیان

اهمیت به قران در سیره شهید یدالله طحانیان

قرآن دستش بود و گریه می‌کرد. ترجمه‌اش را می‌خواند.
مصاحبه نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید امیر طالب

خدایا بچه ام دست کموله ها نیافته. اگر صلاح میدونی شهیدش کن!

من بار آخر بهش گفتم ، دیگه نمیزارم بری . گفت ، باشه مامان تو خودت فردای قیامت جواب حضرت زهرا(س) رو میدی ؟ میدونی حضرت علی اکبر از حضرت زهرا (ُس) حلالیت خواست وایشون حلالش کرد ؟ میتونی جوابش روبدی ؟ گفتم ، نه . گفت ، پس چرا نمیزاری برم .
مصاحبه نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهیداحمد میرحاج

مادرم همیشه منتظر بود می گفت : احمد اومده پشت درو من نبودم ناراحت میشه !

عموم هم شهید شده بود ، برای مادرم تحملش راحت تر بود . خواسته ی برادرم هم این بود که شهید بشه وراه عموش و انتخاب کنه . درنامه وتلفن هاش هم همیشه میگفت . حتی یه بار درغالب نامه به من گفت ، راه عموم وادامه بدین ونگذارید که اسلحه اش روی زمین بمونه .

خاطره ‌ای از شهید نصرالله رفیعی/ یک لقمه غذا

شهید نصرالله رفیعی در 2 فروردین 1343 متولد و 3 خرداد 1361 در خرمشهر به شهادت رسید.
طراحی و تولید: ایران سامانه