خاطرات - صفحه 29

آخرین اخبار:
خاطرات

خاطرات همسران شهدای مدافع وطن سیستان و بلوچستان در حال گردآوری است

پژوهشگر و نویسنده عرصه ایثار و شهادت سیستان و بلوچستان گفت: خاطرات همسران شهدای مدافع وطن استان در ‏حال ‏گردآوری است.‏

كتاب «به رنگ هامون»؛ روايت خاطرات داستانی سردار شهید «على اكبر میرزایی»

کتاب «به رنگ هامون» خاطرات داستانی سردار شهید «علی‌اکبر میرزایی» از فرماندهان مازندرانی در سپاه سیستان و بلوچستان و رئیس ستاد لشکر41 ثارالله کرمان را روایت می‌کند.

آرزوی شهادت

شهید "غلامحسین اعظمی گیلان" در بسیاری از عملیات ها با سمت مسئول پرسنلی و جانشین فرماندهی سپاه صحنه فعالانه شرکت کرد. بزرگترین آرزویش شهادت و رسیدن به لقاء الله بود. سرانجام در ۳۱ تیرماه ۱۳۶۷ در منطقه تاجیک گیلانغرب بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.
خاطراتی از شهید والامقام عباسعلی فیض

بازداشت به خاطر خواندن نماز !

فریادش در پاسگاه پیچید و دستور بازداشت عباسعلی را داد. روز بعد او در میان صلوات مردم آزاد شد. مردم جلوی پاسگاه منتظر او نشسته بودند.
سید حسین فرمی باف

شکار تانک/ماموریت دوم ما درجبهه

سید حسین فرمی باف از آزادگان یزدی و متولد سال 42 است که شانزدهم آبان 1361 به اسارت در آمده و تقریبا هشت سال در زندان‌های رژیم بعث عراق به سر برده است..
جواد فتاحی

مثل یک کابوس...

جانباز هفتاد درصد جواد فتاحی از سوی سپاه در جبهه حضور یافت و بعد از چندین عملیات در مناطق جنگی در منطقه جزیره فاو مجروح و قطع نخاع گردید
سید حسین فرمی باف

آتش باران/اولین تجربه در خط مقدم

سید حسین فرمی باف از آزادگان یزدی و متولد سال 42 است که شانزدهم آبان 1361 به اسارت در آمده و تقریبا هشت سال در زندان‌های رژیم بعث عراق به سر برده است..
آزاده سرافراز محمدعلی صمدی

ماه محرم و تحمل شکنجه ها به یاد سختیهای یاران امام حسین (ع)

برادر آزاده محمدعلی صمدی در تارخ1365/11/11 به دست نیروهای بعثی گرفتار شده و در تاریخ1369/6/5 آزاد گشته است

تقدیم کتاب نویسنده کهگیلویه و بویراحمدی به رهبر انقلاب

بزرگمهر نژاد: بعد از ۱۷ سال راحت‌ترین شبی بود که خوابیدم.
روایتی از دوری و دلتنگی فرزند و همسر " شهیدفارس خالوندی" ؛

با چشم های معصومش او را دید

پسرم گفت: بابا! بابا بود خندید و دست برایم تکان داد. من که نفس نفس می زدم و دستهایم می لرزید، گفتم: آرام باش پسرم. گفت: مادر بابا رفت توی همین باغ بزرگ! اما آنجا جز چند درخت کاج چیز دیگری نبود.
خاطراتی از رزمنده کرمانی دوران دفاع مقدس «بهرام سعیدی»؛

موشک 40 میلیونی را من امتحان می کنم!

با تردید و دو دلی بسیار گفت: ایشان که تیرانداز بود نتوانست با هدف بزند، تو که کمک تیرانداز هستی بدون شک موشک را هدر می دهی.
روایتی برادرانه از شهید" ولی اله مظهری"؛

پیگیری هدف تا شهادت

خیلی وقت پیش تو را دیده بودم اما خودم را پنهان کردم تا مرا به خانه نبری.من هم کلی با او بحث کردم و او را راضی کردم که به منزل برگردد. زمانی که به طرف منزل در حرکت بودیم " ولی الله " گفت: می دانی چرا با تو برگشتم؟ به خاطر این که تو رزمنده هستی و احترام رزمندگان واجب است و ما باید احترام رزمندگان را نگاه داریم.
فرازی از گفته ها ، نقل از همسر شهید علی اصغر جمشیدی

هر کس برای خود خدا زندگی کند مُردنش نیز در راه خداست

علی‌اصغر جمشیدی، چهاردهم اردیبهشت ۱۳۳۰، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش حسین (فوت۱۳۵۸) و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی در رشته آمار درس خواند. مدیر مدرسه بود. سال ۱۳۵۷ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. پانزدهم مهر ۱۳۵۹، در سرپل‌ذهاب توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزار او در امامزاده حسین زادگاهش واقع است.
سید حسین فرمی باف

شوق خط مقدم

سید حسین فرمی باف از آزادگان یزدی و متولد سال 42 است که شانزدهم آبان 1361 به اسارت در آمده و تقریبا هشت سال در زندان‌های رژیم بعث عراق به سر برده است..
خاطراتی از سال های حماسه و ایثار، ناگفته های یک جانباز جنگ:

غفلتی که باعث اسارت مان شد

گفتم عراقی ها به سمت شهر می روند بازم می شنیدم که این ها نیروهای خودی هستند و عقب نشینی می کنند هوا گرگ و میش شده بود که فهمیدیم عراقی ها وارد شهر شدند.عراقی ها ما را به رگبار بستند یک تیر به زیر چشمم اصابت کرد و از صورتم خون جاری شد عرصه بر همه ی بچه ها تنگ شد و ما را اسیر کردند.
به نقل از کتاب سجده در ام الرصاص

نحوه کد گذاری گردانهای لشگر 41 ثارالله

واقعا نمی شود حق مطلب را ادا کرد و یک به هزار آنجه را که بر شهدا و رزمندگان گردان غواص در تمرینات، شبهای عملیات و حتی بعد از آگاهی از شهادت دوستانشان رفته است، بیان نمود.

قهرمان ۱۲ ساله آذربایجان

مرحمت بالازاده ۱۷ خرداد سال ۱۳۴۹ در روستای چای گرمی شهرستان گرمی دیده به جهان گشود. او در ۱۲ سالگی با اصرار خودش به جبهه رفت و پس از ۳ سال حضور در جبهه ۲۱ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر به شهادت رسید.
خاطراتی از سردار شهید سیدمصطفی سیدحسن زاده

تلویزیون خدا

شهید سیدمصطفی سیدحسن زاده اول فروردین 1340 در کاشان به دنیا آمد در 5 سالگی به عنوان شاگرد آزاد در مدرسه ابتدائی مدرس کاشان پذیرفته شد و خرداد همان سال بانمرات عالی قبول شد و به تحصیل ادامه داد.سید مصطفی اول مهرماه 1362 در مریوان بر اثر انجار گلوله توپ به شهادت رسید.شهید سردار خرازی کنار او روی زمین نشست .پیشانی اش را بوسید و با گریه گفت : خدایا مرا ببخش که هنوز در شناخت تو کوتاهی می کنم ، چه خوب سید حسن زاده را انتخاب کردی .

مرورى بر كتاب «روايت زخم»، خاطرات رزمندگان مازندرانى

کتاب «روایت زخم» برگزیده سومین جشنواره خاطره ‌نویسی دفاع مقدس استان مازندران با موضوع خاطرات رزمندگان این استان از عملیات «والفجر ۱۰» است که در سال ۱۳۹۱ به نگارش درآمده است.

خاطرات ی از سردار شهيد مدافع حرم سيد جلال حبيب الله پور

خاطرات ی از همرزمان سردار شهيد مدافع حرم سيد جلال حبيب الله پور که توسط نوید شاهد مازندران منتشر شد.
طراحی و تولید: ایران سامانه