قسمت سوم خاطرات شهید «حسین حمزه»
خواهر شهید «حسین حمزه» نقل میکند: «برادرم همیشه به فکر رزمندگان و سربازان جبههها بود. میگفت: کاش همیشه حرمت خون شهیدان اسلام را نگه داریم، چون اگر این شهیدان نبودند، اسلام هم نبود.»
کد خبر: ۵۷۷۶۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۷
به منظور زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا؛
یادواره شهدای شهریور و مهر ماه شهر تاکستان به منظور زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا برگزار شد.
کد خبر: ۵۷۷۶۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۶
مراسم گرامیداشت شهادت سید مقاومت حجتالاسلام والمسلمین شهید «سید حسن نصرالله»، دبیرکل حزبالله لبنان و شهدای جبهه مقاومت برگزار شد.
کد خبر: ۵۷۷۶۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۶
پدر شهید «محمدعلی حاتمی» میگوید: از ناحیه صورت زخمی شده بود و باید عمل میکرد اما گفته بود تنها چیزی که الان واجب است جبهه است، نه عمل صورتم. سالم بمانم برمیگردم و عمل میکنم.
کد خبر: ۵۷۷۶۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۶
خاطرهای از شهید «خداداد آبسالان»
مادر شهید تعریف میکند: وقتی ماه محرم از راه میرسید لباس مشکیاش را همیشه کنار دستش میگذاشت و دیگر نمیشد او را در خانه پیدا کرد. یا در مسجد و یا در حسینیه بود. علاقه خاصی به امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) داشت...
کد خبر: ۵۷۷۵۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۶
قسمت دوم خاطرات شهید «حسین حمزه»
پدر شهید «حسین حمزه» نقل میکند: «بعد از شهادت حسین، فرماندهاش برای تسلیت به خانه ما آمد و گفت: شصت نفر سرباز زیر دست من آموزش میدیدند. این شهید با همه آنها فرق میکرد؛ ایمان و اخلاق و رفتارش زبانزد همه بود.»
کد خبر: ۵۷۷۵۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۶
مراسم گرامیداشت شهادت سید مقاومت حجتالاسلام والمسلمین شهید «سید حسن نصرالله»، دبیرکل حزبالله لبنان برگزار میشود.
کد خبر: ۵۷۷۵۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۵
بزرگداشت شهدای جبهه مقاومت و یادواره شهدای مهر ماه قزوین و حومه برگزار شد.
کد خبر: ۵۷۷۴۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۴
برادر شهید «گل برار عسگری گلوگاهی» میگوید: شهادت را پاکی، خلوص، نزدیکی و شتافتن به سوی معبود خود میدانست.
کد خبر: ۵۷۷۴۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۴
خاطرهای از شهید «حسن آزمونزاده»
مادر شهید تعریف میکند: شهید همیشه دوستانش را نصیحت میکرد و میگفت؛ انقلاب کردیم که مردم در آرامش و آسایش به سر ببرند پس تا میتوانید به مردم خدمت کنید.
کد خبر: ۵۷۷۴۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۴
در گلزار شهدای قزوین؛
گرامیداشت شهدای مداح و مراسم شب شعر و خاطره در حسینیه آلیاسین گلزار مطهر شهدای قزوین برگزار شد.
کد خبر: ۵۷۷۴۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۲
شهید سردار «عباس محمدی» در دست نوشتههای خود مینویسد: از هر سنگری که تیری شلیک میشد، چه در سیلبند اول چه در خاکریز دوم، با آرپیجی و اسلحه نارنجکانداز برادران منهدم میشد. چند نفر از برادران زخمی شده بودند. رسول فتحی زخمش نسبت به بقیه عمیقتر و از ناحیه شکم بود و خونریزی داشت.
کد خبر: ۵۷۷۴۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۳
شهید «سیف اله افشار» در خاطرات خود مینویسد: پدرم بعد از اینکه فهمید پای چپم قطع شده بی هوش شد و به زمین افتاد، بعد از اینکه به کمک دکترها به هوش آمد من به او روحیه میدادم و میگفتم که من حالم خوب است و چیزی نشده و هیچ اتفاقی نیفتاده، خدا بزرگ است.
کد خبر: ۵۷۷۴۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۲
مروری بر زندگی دانشآموز شهید جاویدالاثر «محسن هاشمی»
از جنبههای بارز شهید جاویدالاثر «محسن هاشمی» علاقه شدید وی به حفظ احادیث پیامبر و ائمه داشت، در مورد هر مسئلهای برای مثال حدیث میآورد و در هر رابطه از حدیث استفاده میکرد. کودکان و بچههای محل را با قرآن آشنا و آموزش میداد و به این کار عشق میورزید. نوید شاهد ایلام در سالگرد شهادت به معرفی خصوصیات اخلاقی این شهید دانش آموز می پردازد.
کد خبر: ۵۷۷۳۹۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۲
آخرین بار که بعد از شهادتش او را دیدم نه در خواب، بلکه در واقعیت برای زیارت سیدالشهدا به کربلا رفته بودم. در صحن حرم امام حسین علیهالسلام حمید را دیدم که نماز میخواند و زیارت عاشورا را با صدای بلند تلاوت میکرد. بعد از اینکه دعایش تمام شد به من نگاه کرد و خندید و گفت: شما هم به کربلا آمدهاید. بله حمید راهش را شناخت.
کد خبر: ۵۷۷۳۷۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۱
برادر شهید «رمضان مداح» نقل میکند: «با عجله به اتاقش رفت. کتابی را لای چادر پیچید و توی کمد جای داد. وقتی مادر آمد، دوباره درِ کمد را باز کرد. کتاب را به مادر نشان داد و گفت: مامان! بالاخره رساله امام به دستم رسید. مواظب باش کسی نفهمه. مادر نگاهی به رساله امام کرد و لبخند رضایت زد.»
کد خبر: ۵۷۷۳۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۱
خاطرهای از شهید «کیوان اویس»
همرزم شهید تعریف میکند: شهید اخلاق بسیار خوبی داشت. او و سایر همرزمان هیچگاه از دشمن نمیترسیدند. همیشه لباس رزم را پوشیده و آماده جنگ و شهادت بودند...
کد خبر: ۵۷۷۳۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۱
برادر شهید «میکائیل نجفلوی ترکمانی» تعریف میکند: مادر آرام و قرار نداشت یک شب برف زیادی باریده بود. او احساس میکند که صدای درب میآید و صدای میکائیل که مادر را صدا میزند. مادرم با خوشحالی به حیاط آمده هر چه صدای پسرم پسرم میکند صدایی نمیشوند، فلذا به کوچه میآید در میان برفها و شدت سرما پسرش را صدا میکند.
کد خبر: ۵۷۷۲۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۰
فرمانده از شهید «باقر ابرازه» پرسید: همه نفرات مسلح بودند. شما نترسیدید؟ شهید پاسخ داد؛ خدا با ماست. من پنداشتم که شما افراد ارتش عراق هستید و عزم خود را جزم کردم که تا میتوانم از شما بکشم و مابقی را خلع سلاح کنم. برای خدا که کاری نداشت شما را شکست بدهد. برای ما هم که جز نعمت شهادت، پیآمد دیگری نبود. در اینجا بود که فرمانده مسلح دست بر دوش یکی از برادران عزیز همراه خود زد و گفت. میبینی؟ اینگونه است که امام فریاد بر میکشید آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند، نه رهبر میترسد و نه رهرو…
کد خبر: ۵۷۷۲۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۰
خاطرهای از شهید «منصور فرخینژاد»
مادر شهید تعریف میکند: وقتی که رسیدیم برای زیارت به حرم امام رضا(ع) رفتیم و بعد از زیارت شهید گفت که میخواهد شب را در حرم بخوابد. فردایش که از خواب بیدار شدیم دیدم که شهید...
کد خبر: ۵۷۷۲۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۰