در سالهای انقلاب در کنار مردم مجاهد شهرستان تویسرکان در راه پیروزی انقلاب گام برداشت و در این راه از هیچ کمک و اقدامی فروگذار نبود. در سالهای دفاع مقدس بنابر وظیفه شرعی و قانونی به عنوان سرباز به ارتش جمهوری اسلامی ایران پیوست و روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد.
در سالهای دفاع مقدس بنابر وظیفه شرعی و قانونی به عنوان سرباز به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. در مناطق مختلف عملیاتی حضور یافت و در برابر تهاجم وحشیانه رژیم بعث عراق به مرزهای ایران دلاورمردانه ایستادگی کرد و رشادتها از خود برجای گذاشت.
در سالهای انقلاب همراه با دیگر مردم انقلابی شهرستان رزن در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت کرد و در راه پیروزی قیام ملت غیور ایران در برابر رژیم طاغوت از هیچ کمک و اقدامی فروگذار نبود. سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد.
در سالهای دفاع مقدس بنابر وظیفه شرعی و قانونی به عنوان سرباز به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد تا در برابر تهاجم وحشیانه رژیم بعث عراق به مرزهای ایران ایستادگی نماید.
سال ۱۳۵۲ وارد دبستان شد و تحصیلات خود را آغاز کرد اما به دلیل مشکلات موجود موفق به ادامه تحصیل نشد و تنها تا سال دوم مقطع ابتدایی درس خواند. پس از آن مشغول کار کشاورزی شد تا علاوه بر تامین مخارج زندگی خود کمک خرج خانواده نیز باشد.
سال ۱۳۵۴ وارد دبستان شد و تحصیلات خود را آغاز کرد اما به دلیل مشکلات موجود موفق به ادامه تحصیل نشد و تنها تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. پس از آن مشغول کار کشاورزی شد تا علاوه بر تأمین مخارج خود، کمک خرج خانواده نیز باشد.
در سالهای انقلاب همراه با دیگر جوانان و نوجوانان انقلابی شهرستان کبودراهنگ در مبارزات حضور یافت و در راه پیروزی قیام بزرگ ملت ایران گام برداشت. پس از پیروزی انقلاب و با آغاز جنگ تحمیلی بنابر وظیفه شرعی و قانونی به عنوان سرباز به ارتش جمهوری اسلامی ایران پیوست و روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد.
فرمانده قرارگاه مرکزی راهیان نور سپاه و بسیج با بیان اینکه جشنواره ره آورد سرزمین نور گاهی موثر در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت است، جزئیات اختتامیه این دوره از جشنواره را شرح داد.
آیتالله حسینی همدانی با اشاره به اینکه در محل شهادت شهدا باید مسجد و یادمان ساخته شود، گفت: دشمنان همه تحولات کشور را با دقت رصد میکنند، آنها میخواهد فرهنگ ایثار و شهادت را از ما بگیرند برای این مهم نیز از زبان زیبا و کنوانسیونها استفاده میکنند.
بیشتر فکر می کردم که حمید اسیر شده. همان شب خواب دیدم که در یک جای خیلی بزرگی هستم. حمید از دور آمد. شخصی هم همراهش بود. گفت: مادر جان، هیچ ناراحت نباش. من و این رفیقم با هم شهید شدیم.
کار به جایی رسید که اصلا نمیشد حتی یک لحظه سرت را بالا بگیری. گلوله بود که زوزه کشان از کنار گوشمان عبور می کرد. من یک لحظه احساس کردم که پایم دارد تکان می خورد، از زیر بغل نگاه کردم دیدم حمید زیر پوتین مرا ماچ می کند، پایم را جمع کردم و گفتم: حمید این کار را نکن.
درست یکی از این بمب ها جلوی سنگر ما خورد، ولی عمل نکرد. اما آرام آرام داشت از بمب دود بلند میشد. بچه های ش م ر (ضدشیمیایی) سریع آن را خنثی کردند. اکثر بچه هایی که در آن منطقه بودند از جمله حمید، شیمیایی شدند.
با خودم گفتم این ابر شانسی آمده جلوی ماه را گرفته. وقتی با آن سرعتی که داشت چند دقیقه ای رسید به آن منطقه، آنجا بود که به امدادهای غیبی اعتقاد پیدا کردم.
آن قدر آنجا پشه داشت که به شوخی گفت: نیت می کنم غسل پشه برون. بعد گفت: ان شاء الله که غسل ما قبوله.... میخواد بشه میخواد نشه... همه خندیدیم و حمید پرید توی آب و آمد.
در آن شرایط با هم عهد کردیم که نفری هزار صلوات بفرستیم تا حمید شهید نشود. در آن لحظه خطرناک و دشوار از ته دل از خدا این را می خواستیم. ولی قدرت دعای حمید از ما بیشتر بود.
ما برای پیروزی نیامده ایم، ما برای شکست نیامده ایم، ما برای شهادت هم نیامده ایم، ما فقط برای رضای خدا آمده ایم، ما فریادمان رضای خدا بوده است، این ها سنبل های راه ما هستند و سنبل های هدف ما هستند.