گزارشی که در پی خواهد آمد، بر شاعران افغانی چَشم دارد که عنان بر ذهن پویای خویش نزده اند ، آزاد و رها ، سرودند ؛ پس بازتاب نسل خود و خواست خویش گشتند .
کد خبر: ۴۰۹۸۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۲۲
بچه های ممدگره
مرداد ماه سال 1362 از گرمای وحشتناک سر پل ذهاب، عازم کوهستان های سرد شمال غرب در محور پیرانشهر- حاج عمران شدیم.
کد خبر: ۴۰۹۶۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۲۱
خاطراتی از شهید حاج محمدصادق امانی
هر چند برادران امامنی جمع المال بودند، اما حساب کتاب جداگانه ای نیز برای خود داشتند. بهار سال 1341 پس از رسیدگی به حساب سال؛ صادق متوجه شد که مستطیع است و باید به حج برود.
کد خبر: ۴۰۹۴۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۱۵
خاطراتی از زندگی شهید سیدمجتبی هاشمی
اوایل حضورمان در هتل کاروانسرا، روابطمان با دیگر گروه ها که در هتل پرشین مستقر بودند، خیلی خوب بود. کمک هایی که به فدائیان اسلام می رسید، خیلی زیاد بود. یعنی نیروهایی که به این هتل می آمدند، اعم از منقضی خدمت ها و کمک های مردمی، بسیار زیاد بود.
کد خبر: ۴۰۹۴۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۱۴
خاطراتی از شهید حاج محمدصادق امانی
مار افسرده حکومت شاه در زمستان دعوای گرگ های بین المللی، اکنون گرمای ذوب شدن یخ ها بین آنها را حس می کرد. حرارت و گرمای توافق آنها، چنگ و دندان شاه را تیز کرده بود. مصدق و هوادارانش تار و مار شدند.
کد خبر: ۴۰۹۲۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۱۳
زندگی و خاطرات سرلشکر شهید نورعلی شوشتری (1)
بعضی آدم ها برای ماندن و جاودانه شدن به دنیا آمده اند و آن چنان لیاقت پیدا کرده اند که انتخاب شده اند برای جاودانه شدن و آن چنان در مسیر زندگی از «بودن» به «شدن» طی طریق کرده اند که هیچ فصلی از زندگیشان بی ثمر نبوده است.
کد خبر: ۴۰۹۲۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
برش هایی از بچه های ممد گِره
با شروع جنگ تحمیلی، درس و دانشگاه را رها کردم و به عنوان نیروی مردمی بسیجی، عازم خوزستان شدم. خرمشهر پس از 35 روز مقاومت مردمی، سقوط کرده بود و دشمن به دنبال تصرف آبادان بود.
کد خبر: ۴۰۹۲۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
خاطراتی از حاج احمد متوسلیان
از کنار جاده رد می شدیم که حاج احمد، یک جوان بسیجی را دید که اسلحه اش را به شکل نامناسبی حمل می کرد. رفت جلو و با صدای بلند به او گفت: «برادر من! مگه تو بسیجی نیستی؟ این چه وضع حمل اسلحه اس؟
کد خبر: ۴۰۹۱۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۱۱
یادنامه امیر شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی
در سال 1361 فرزندم جهت گذراندن دوره خدمت سربازی در حال اعزام به اصفهان بود. ترس از این داشتم که فرزندم به جبهه اعزام شود
کد خبر: ۴۰۹۰۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۶
خاطراتی از زندگی شهید سیدمجتبی هاشمی
روزی نبود که به بیمارستان سرنزند. مرتب به مجروحین سرکشی می کرد. حضورش در بیمارستان، برای همگان روحیه بخش بود. حتی پزشکان و پرستاران هم از نحوه ی رفتار، گفتار و برخورد ایشان روحیه می گرفتند.
کد خبر: ۴۰۸۹۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۰۷
در دی ماه 1359به دستور بنی صدر، سپاه مورد تحریم تسلیحاتی قرار گرفت. در آن مقطع تنها ملجا و مرجع سرداران سپاه غرب، فرمانده بزرگ سپاه غرب کشور، محمد بروجردی بود.
کد خبر: ۴۰۸۷۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۰۵
یادنامه شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی
من تعداد هفت فرزند دارم و عباس در میان فرزندانم «برترین» آنها بود. او خیلی مهربان و کم توقع بود. با توجه به اینکه رسم بود تا هر سال شب عید برای بچه ها لباس نو تهیه شود؛ اما عباس هرگز تن به این کار نمی داد.
کد خبر: ۴۰۸۷۷۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۰۵
خاطراتی از زندگی شهید سیدمجتبی هاشمی
وقتی ارتش عراق، سی و یک شهریور ماه سال 1359 رسما از مرز شلمچه عبور کند و از مسیر نو به سمت خرمشهر پیش رفت، صدام خودش را آماده می کرد تا چند ساعت بعد وارد خرمشهر شود و با عنوان سردار قادسیه عکس فاتح بگیرد و روز بعد در اهواز سخنرانی کند.
کد خبر: ۴۰۸۷۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۶
سال 1366 همراه با تیپ «مالک اشتر» در پیرانشهر مستقر بودیم. فرمانده تیپ، ناصر فارابی بود. من هم در گردان حمزه (ع) بودم. رضا تسنیمی از بچه های گرگان، فرمانده گردان بود و من جانشین اش.
کد خبر: ۴۰۸۷۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۰۴
خاطراتی از زندگی شهید سیدمجتبی هاشمی
مقاومت در خرمشهر تمام محاسبات دشمن را برهم زد. جنگ های نامنظم چریکی، شبیخون های پی در پی شبانه توام با رعب و وحشتی که در جان عراقی ها ریخته می شد، حتی به اسارت درآمدن تعدادی از نیروهای عراقی و ... همگی تمام رشته های فرماندهان ارشد عراق را پنبه کرد.
کد خبر: ۴۰۸۴۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۳۱
نگاهی به زندگی شهید سرلشکرخلبان علیرضا یاسینی
هنوز ساعتی از بازگشت دسته پروازی که صبح برای عملیات رفته بود، نگذشته بد، ماموریت دیگری به ما ابلاغ شد. در این ماموریت سه فروند هواپیما در یک دسته پروازی برای زدن تاسیسات برق بغداد آماده شدند.
کد خبر: ۴۰۸۲۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۸
دست نوشته شهید احمدرضا احدی
... راننده با عجله سوار ماشین آمبولانس شده و به سوی جاده کمر سیاه به حرکت درآمد. یکی از بچه های ما هم برای کمک، همراه راننده رفت. دل ها همه مضطرب بود که، خدایا کدامشان؟
کد خبر: ۴۰۸۰۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۵
یادنامه شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی
من و عباس در یک محل زندگی می کردیم و تقریبا در همه پایه ها با هم همکلاس بودیم، عباس چون از پشتگار بسیار بالایی برخوردار بود، همیشه در زمره شاگردان ممتاز کلاس به حساب می آمد.
کد خبر: ۴۰۷۹۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۴
همراه حاج احمد با لباس کُردی، کنار جاده ایستاده بودیم که ماشینی به ما نزدیک شد. دو نفر از افراد کومله داخل ماشین بودند. آنها به خیال اینکه ما هم از خودشان هستیم، نگه داشتند و ما را سوار کردند.
کد خبر: ۴۰۷۹۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۴
مروری بر زندگی شهید سرلشکرخلبان مصطفی اردستانی
در اوایل جنگ تحمیلی ، شهید اردستانی به همراه تعدادی دیگر از خلبانان، از پایگاه تبریز به طور داوطلبانه به دزفول آمده بودند. از آنجا که پایگاه دزفول نزدیکترین پایگاه به خط دشمن بود، بیشترین عملیات ها از این پایگاه انجام می شد.
کد خبر: ۴۰۷۷۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۲