
قسمت دوم خاطرات شهید «محمود یغمانژاد»
عطر شهادت؛ وقتی محمود برای مهمانی ابدی آماده میشد
همرزم شهید «محمود یغمانژاد» نقل میکند: «از توی ساک لباس بسیجیاش را درآورد. چفیه را دور گردنش انداخت. جلوی آینه شانه به موهایش میکشید. شیشه عطر را هم کنار دستش دیدم. تا شروع عملیات چشم از عقربههای ساعت برنداشت.»