يکشنبه, ۰۵ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۱۰
«دوران شکست‌ها به پایان رسیده و دوران پیروزی‌ها آغاز شده است. ما شما را زیر پا خواهیم گذاشت و از بالای سرتان رد خواهیم شد.» این را در پایان «جنگ 33 روزه» گفتی و حالا امروز، سخنت، حقیقتی است روشنتر از خورشید... به روشنای خون هر شهید «قدس»... این روزها چیزی جز پیروزی تو و شهیدان «مقاومت» هم می‌شود دید؟!

سلام نصرالله!...

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، یکشنبه پنجم اسفند 1403 مطابق با 23 فوریه 2025، روز تشییع پیکر «سید» دلیر و دورانساز ما، سردار بزرگ تاریخ مقاومت اسلامی و اسطوره‌ی الهام‌بخش حریت، جهاد و شهادت، در منطقه و دنیای اسلام است. فردا «بیروت» مقاوم و قهرمان، لبالب از عشق است به آرمان مقدس آزادی «قدس» و لبریز از خشم و نفرت است به غاصبان سرزمین معراج پیامبر (ص) و قبله اول اسلام. فردا از ایران تا لبنان، از عراق و یمن تا فلسطین، از شرق تا غرب عالم، قلب هر مسلمان و هر انسان آزاده، محمل و میعادگاه آن سرو سبز قامت سرخ جامه است که در خرابات خون، خنیایی عاشقانه کرد و رقص و سماع سرخش، در آوار و انفجار، سرود لب سرمستان عشق شد و نام بلندش، بر ماذنه و مناره مقاومت، چون آفتاب، روشنای جان هر جاودانگی ماند.

 

«نصرالله» همان «حزب الله» است!

 

بهترین حرف را «زیاد نخاله» دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین زد: «نصرالله یعنی همان حزب الله» و حیات «سید» ما در امتداد راه و آرمان او می‌ماند. و حزب الله مگر می‌میرد؟! مرده آن است که با همه قساوت و شقاوتش، هرروز بیشتر به مرگ و نابودی خود گواهی می‌دهد. مرده آن ارتش مرگ آفرین وحشت و ویرانی است که کودک می‌کشد، بیمارستان خراب می‌کند، جنایت می‌کند، خانه بر سر مردم آوار می‌کند، تا بگوید هست! اما جز «سراب» و «سایه»، دیگر هیچ نیست. وهم است! واقعیت ندارد! چون بنیانش بر «جعل» است و کل موجودیت و هویتش جعلی است. واقعیت این است که فلسطین و لبنان، پس از آنهمه وحشیگری و جنون جنایت، پس از آنهمه آوار مرگ که بر سرش ریخت، پس از دهها هزار شهید، همچنان راست قامت، سر به بلندای غرور افراشته و پیروز معرکه است. واقعیت یعنی مقاومت، یعنی «حماس» و «حزب الله» که در میانه خاکستر و خون، باز هم فاتحانه سرود حماسه می خواند و ودشمن را در برابر عظمت اراده و ایمانش به هیچ می‌گیرد. آنکه ریشه در روشنای «شهادت» دارد، بال بر بلندای جاودانگی گسترده و راه به افقهای بیکرانگی گشوده است. مکتبی که شهادت دارد، مرگ ندارد! و این را هنوز آن کودک کش کودن، نفهمیده و اربابش «آقای ترامپ قمارباز» هم بدتر از او نمی‌تواند بفهمد که احمقانه می‌خواهد ملت غزه را یکجایی در اردن و مصر، گم و گور و سر به نیست کند به خیالش، که معراجگاه شهیدان قدس و مقتل خونین «یحیی سنوار» و «محمد ضیف»ها، کازینو و قمارخانه شود!

مقتدای مقاومت ما، «امام جمعه نصر» ما، «خامنه‌ای» گفت: «حزب‌الله زنده است» و اینک، از پی آنهمه موشک و بمب سنگرشکن 10 تنی ضد بتنی «جی – بی- یو 28» و «جی- بی- یو 57» و...، از پی آنهمه جنایت، آنهمه خسارت و آنهمه فقدان و از دست دادن چهره‌هایی به عظمت «سید حسن نصرالله» و «سیدهاشم صفی الدین» و «فواد شکر» و «نبیل قاووق» و «عبدالمنعم الکرکی» و... زنده‌تر از حزب الله کیست که بازهم پرچمش بالاست و این رژیم سلاخ و «بی بی» درمانده و بدبختش است که راهی جز قبول شکست ندارد. حیات و نصرت «نصرالله»، همین عزت مقاومت و پیروزی حزب الله است و مگر سید عزیز و شهید ما، فانی در هدف مقدس و فدایی راه بزرگ خود نبود؟  

 

«سید مقاومت»، «سیدالشهداء» آزادی قدس

پیکرت را دارند می آورند سید! پیکر زخمی و درهم شکسته و غرق در خونت، شناسنامه هویت و سند عزت مقاومت است. پیکری که نگین سرخ و عقیق خونفشان حلقه عشق میلیونها لبنانی نه! میلیونها میلیون مسلمان آزاده است در همه جای جهان، که مقاومت، منحصر و محصور در فلسطین و لبنان و منطقه خاورمیانه نیست. هرجای زمین که شوق شکستن پنجه سلطه و استکبار هست و غیرت و غروری در دلی و جانی شعله می‌کشد، برای تسلیم نشدن و تن به تحقیر اسارت و بردگی ندادن، تو هستی سید! پیکرت بر سر دست یک تاریخ، شرف و شهامت می رود! پیکر تو، محمل معراج آرمان شهادت در راه قدس است. پیکر تو علم خونین و سر بر بلندای آسمان ساییده‌ی «طوفان الاقصی» است. پیکر تو، تن اربا اربا شده‌ی «حاج قاسم» و «ابومهدی مهندس» است. پیکر تو، پاره های استخوان همه شهیدان گمنام و مفقودالاثر ماست. بدن بی سر و زیر سم اسب، با خاک، یکی‌شده‌ی شهیدان کربلاست. پیکر تو، پرچم نصر ماست! دارند پیکرت را می‌آورند سید! سلام بر تو که شهادتت هم زندگی‌ساز بود و عزت‌بخش و برکت‌آفرین. سلام بر تو که بازهم روح امید بر تن «ضاحیه» و «بیروت»، «بنت جبیل» و «البقاع»، «مارون الراس» و «الناقوره» دمیدی. بازآمدی ای سردار! ای سید! ای شهید! و بوی تو نسیم زندگی وزید بر این ویرانه‌های غم زده و مصیبت گرفته، بوی تو شور حیات است و نام تو، نور امید بر این خرابه‌های خونین. تو تجسم حیات یک امتی. نماد نامیرایی یک فرهنگ و یک تفکری که در آن تسلیم و اسارت، جایی ندارد و حقارت، بی معناست. همانگونه که روح خدا (ره) معلم بزرگ شهیدان گفت: «در قاموس شهادت، واژه‌ی وحشت نیست»

 

تو زنده‌ای!... تو زنده‌ترینی، که «قدس»، نام دیگر توست...

تو مانده‌ای و دشمنان تو، که دشمنان دین و بشریت‌اند، پیش از مرگ جسم متعفن خود نیز مرده و پوسیده‌اند. حیات دروغین آنان به کشتن روح زندگی و امید در انسانهاست و حیات جاوید تو در زنده کردن جانها، که «سید ساجدان(ع)» فردای عاشورا خطاب به یزید و یزیدیان فرمود: «اَلْقَتْلُ لَنا عادَةٌ وَ كَرامَتُنَا الشَّهادَةُ» مرگ، عادت ماست و کرامت، شهادت ماست و تو تربیت‌یافته‌ی این مکتبی، که از خون هر شهیدش، سرچشمه حیات، تا قیامت جاری است. گفتی: «به خدا قسم که رژیم صهیونیستی، از لانه عنکبوت سست‌تر است. شما که از سایه خودتان هم می‌ترسید، چطور می‌خواهید با ما بجنگید؟! ما به استقبال مرگ می‌رویم اما شما از آن فرار می‌کنید...» و در آخرین سخنرانی خود، پس از توطئه انفجار پیجرها، گفتی: «جبهه مقاومت، با اینهمه زخم و اینهمه خون، متوقف نخواهد شد.» و این راه که با خون تو و «هاشم صفی‌الدین» و دیگر شهیدان بزرگ، امضا شد، راهی است بی‌برگشت...

تو زنده‌ای «سید»! به خون هر شهید «قدس» مظلوم، قسم، که تو زنده‌ترینی! که ازاین پس، هر شهید این معرکه، نماد زندگی دوباره‌ی تو و تولد تازه‌ی توست. تو در شور شهامت هر انسان حق طلب، در روح هر مقاومت، در شوق هر شهادت، زندگی از سر می‌گیری، تکثیر می‌شوی و یک «نصرالله» دیگر به همه نصرتهای خدا بر «قبیله قدس» افزون می‌شود. تو زنده ای! تو زنده‌ترینی! که «قدس» نام دیگر توست...  

 

پایان جنگ، شکست دشمن و پیروزی بزرگ «مقاومت» است

گفتی: «پایان جنگ، شکست دشمن و پیروزی بزرگ فلسفه و آرمان مقاومت است» و تو پیروز شدی! دشمنت انقدر نابخرد و نفهم و عاری از درک حقیقتها و معنویتها بود که فکر میکرد نابود کردن جسم، یعنی تمام شدن تو! و همه قدرت و اقتدار و ارعابش، در بمب سنگرشکن و موشکهای کروز و موشکهای زمین به هوا و موشکهای هدایت‌شونده و... است. اما «گنبد آهنین» هم نمی‌تواند این هستی پوشالی و پوک شده از درون را، نجات دهد. اینک آغاز نصر توست «سید حسن نصرالله»!... 

گفتی: «دوران شکست‌ها به پایان رسیده و دوران پیروزی‌ها آغاز شده است. ما شما را زیر پا خواهیم گذاشت و از بالای سرتان عبور خواهیم کرد.» این را در پایان «جنگ 33 روزه» گفتی و حالا امروز بر فراز زمان، در فراسوی هر پیروزی و شکست، بر قله «نصر»، سخنت، حقیقتی است روشنتر از خورشید... به روشنای خون هر شهید «قدس»... این روزها چه چیزی جز پیروزی تو و شهیدان «مقاومت» می‌بینیم و چه چیزی جز شکست و خواری کاسبان جنایت، دلالان جنگ و ارتش مرگ؟!

سلام بر تو؛ که زنده ترینی «نصرالله»!... تو زنده ای که «فرزند عاشورا»یی. خون تو سرچشمه هر زندگی است که از سرچشمه شهادت می جوشد، که تو خود گفتی: «همراه حسین (ع) و عاشورایش می‌مانیم»

سلام بر تو، بر روح مطهرت، و بر جسم پاکت ای «شهیدالشهدای قدس»!

و سلام بر تو «سید هاشم صفی الدین» قائم مقام مقاومت، نایب نصرت حق، معاون و معین نصرالله!

سلام بر تو که شبیه ترین خلایق بودی در ظاهر و باطن به آن سید که سنگر و سرپناه مقاومت بود و سالار و سردار قبیله جهادیان و شهادت‌طلبان و احرارالقدس.

سلام بر تو که با کمترین فاصله، شهید طریق پاکبازی «سید» شدی و دوری از او را تاب نیاوردی و خونت، در امتداد خون آن شهید بزرگ، بر کارنامه نورانی مقاومت، مهر شرافتی دیگر زد.

سلام بر تو ای «شاهد»! ای قمر مستنیر آن آفتاب منیر!...

«وَآتَاكُمْ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ»... 

 

 انتهای گزارش/ 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده