مازندران - زندگينامه شهيد

آخرین اخبار:
زندگينامه شهيد
پدرم برای آخرین‌بار از عمویم آب خواست
مروری بر زندگی‌نامه شهید والامقام «خیرالله اسحاقی نیموری»

پدرم برای آخرین‌بار از عمویم آب خواست

زهرا لحظه شهادت پدر را به نقل از عمویش «روح الله»، چنین بیان می کند: عمویم که هم‌رزم پدرم بود، تعریف می‌کرد که تمام‌وقت با پدرم بود؛ حتی در لحظه شهادتش. عمویم می‌گفت که پدرم برای آخرین‌بار که می خواست وداع کند، از عمویم آب خواست امّا از آن جایی که آب در دسترس نبود، عمویم زبان خودش را در دهان پدرم گذاشت تا زبانش خیس شود و پدرم بتواند کمی صحبت کند.
حساس به حق النّاس بود
زندگی نامه شهید «علی اصغر رستمی موزیرجی»

حساس به حق النّاس بود

شهید «علی اصغر رستمی موزیرجی» آن قدر در خصوص حق النّاس حساس بود که هنگام شخم زمین از حدود مرز‌های زمین کشاورزی خودش فاصله می‌گرفت که خدای نکرده حق کسی ضایع نشود. در مورد محصول به دست آمده هم حساسیت نشان می‌داد.
همیشه از پدر و مادر طلب آمرزش می‌کرد
مروری بر زندگی‌نامه شهید والامقام «احمد کلاگر»

همیشه از پدر و مادر طلب آمرزش می‌کرد

برادر شهید «احمد کلاگر» می‌گوید: نسبت به پدر و مادرم مهربان بود و همیشه از آنان طلب آمرزش می‌کرد. از این‌رو، در خانواده محبوبیت خاصی داشت.
شهیدی که منافقین در «عملیات مرصاد» چشمانش را از کاسه درآوردند و زبانش را بریدند
زندگی نامه شهید «محمدحسن طاطیان»

شهیدی که منافقین در «عملیات مرصاد» چشمانش را از کاسه درآوردند و زبانش را بریدند

شهید «محمدحسن طاطیان» در جریان عملیات مرصاد، همراه با بی‌سیم‌چی‌اش در کمین منافقین افتاد و پس از مقاومتی دلیرانه به اسارت درآمد. منافقین که چهره‌اش را به‌خوبی می‌شناختند، او را به طرز فجیعی شکنجه کردند. پوست صورتش را کندند، چشمانش را از حلقه بیرون آوردند و بدنش را سوزاندند. در نهایت، چون به اطلاعاتی نرسیدند، زبانش را همانند میثم تمّار از حلقومش بیرون کشیدند.
فرمانده‌ای که جبهه را ترک نکرد
زندگی‌نامه شهید سرلشگر «سید مسعود منفرد نیاکی»

فرمانده‌ای که جبهه را ترک نکرد

همزمان با آغاز عملیات بیت المقدس، فرزندش فوت نمود، اما جبهه را رها نکرد و درنامه‌ای به خانواده نوشت: «فرزند عزیزم، کسانی را دارد که در کنارش باشند. ولی من نمی‌توانم در حین جنگ فرزندان سرباز خود را تنها بگذارم. این سربازانی که هم اکنون با دشمن می‌جنگند، همگی فرزندان من هستند و من وظیفه دارم در کنار آنها باشم و همراه آنها بجنگم.»
دچار عارضه شیمیایی شد
زندگی نامه شهید «منوچهر ابراهیم زاده»

دچار عارضه شیمیایی شد

برادر شهید «منوچهر ابراهیم زاده» می‌گوید: «منوچهر در جزیره مجنون شیمیایی شده بود و ما خبر نداشتیم. مادرم از او پرسید: چرا چشمانت پر از خون است؟ گفت: چند شب است که نخوابیدم. بعد که من از وی سوال کردم، برایم تعریف کرد که دچار عارضه شیمیایی شد. شب ها به سختی نفس می کشید و به شدّت سرفه می کرد.»
دست‌نوشته به جا مانده از زندگی نامه شهید انقلاب «غلامحسن بابکی»

دست‌نوشته به جا مانده از زندگی نامه شهید انقلاب «غلامحسن بابکی»

«شهید غلامحسن بابکی» ششم آبان ۱۳۴۰، شهرستان آمل روز شهادت امام حسن دیده به جهان گشود. زندگی او در فقر بود. تحصیلات خود را در یکی از دبستان‌های آمل به اتمام رساند. شهید در خانواده مذهبی و زحمت کش متولد شد و در کنار پدر و مادر مسائل دینی و مذهبی را آموخت و بعد از دوران دبیرستان به جبهه اعزام شد.
۱
طراحی و تولید: ایران سامانه